امروز اومده بود ديدنم ،
با يه نگاه مهربون ،
همون نگاهي که سالها آرزوشو داشتم
و ازم دريغ ميکرد.
گريه کرد
و گفت دلش واسم تنگ شده.
وقتي رفت ،
سنگ قبرم از اشکاش خيس شده بود.
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
رفت و آمد در دوران عقد چگونه باید باشد ؟؟؟ | 5 | 211 | saman00 |
ازدواج | 1 | 21 | saman00 |
ماشین عروس | 8 | 93 | saman00 |
شما تي شرت آستين بلند دیدین ؟؟؟ | 1 | 74 | simin |
سوال جالب هوش | 0 | 51 | simin |
راهنمای خرید انواع شومیز و لباس زنانه | 0 | 62 | kadaj27943 |
هدیه | 0 | 163 | h28 |
امروز اومده بود ديدنم ،
با يه نگاه مهربون ،
همون نگاهي که سالها آرزوشو داشتم
و ازم دريغ ميکرد.
گريه کرد
و گفت دلش واسم تنگ شده.
وقتي رفت ،
سنگ قبرم از اشکاش خيس شده بود.
شراب خواستم
گفت : " ممنوع است "
آغوش خواستم
گفت : " ممنوع است"
بوسه خواستم
گفت : " ممنوع است "
نگاه خواستم
گفت: " ممنوع است "
نفس خواستم
گفت : " ممنوع است "
حالا از پس آن همه سال ديکتاتوري عاشقانه ،
با يک بطري پر از گلاب ،
آمده بر سر خاکم و به آغوش مي کشد با هر چه بوسه ،
سنگ سرد مزارم را
و
چه ناسزاوار
عکسي را که بر مزارم به يادگار مانده ،
نگاه مي کند
و در حسرت نفس هاي از دست رفته ،
به آرامي اشک مي ريزد .
موقع مرگم و آخرين در خواستم .
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
گفتم:
رويِ قبرم تکه يخي بگذاريد تا چکه کند!
پرسيدند:
چرا؟!
گفتم :
چون عزيزي ندارم که سرِ قبرم گريه کند…
مي خندم تا خنديدن يادم نرود،
خدا را چه ديدي…!
شايد روزي واقعا خنديدم
مي داني
يک وقت هايي بايد
روي يک کاغذ بنويسي
تعطيل است .
و بچسباني پشت شيشه افکارت
بايد به خودت استراحت بدهي
دراز بکشي
دست هايت را زير سرت بگذاري
به آسمان خيره شوي
و بي خيال سوت بزني
در دلت بخندي به تمام افکاري که
پشت شيشه ذهنت صف کشيده اند
آن وقت با خودت بگويي
بگذار منتظر بمانند …
تعداد صفحات : 289
انجمن هنـــر ایرانـــی